کنگره ۵۴۰۰ شهید کردستان|دلنوشتهها و درددلهای تکاندهنده یک فرزند شهید از غم و احساس نبود پدر و مادر
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۷۹۷۳۷
«سیده فاطمه حسینی» یک فرزند شهید کردستانی نحوه شهادت و درددلهای تکاندهندهای از غم و احساس نبود پدر و مادر خود را بیان کرد. ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۹ استانها کردستان نظرات - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج ، نویسنده برای نوشتن هر متنی احتیاج به تحقیق و استفاده از قدرت تخیل و ذهن دارد، اما برای نوشتن متنی از دیار پاکدلانی همچو "شهیده خدیجه شاهمحمدی" کافی است قبلاً موضوعش را درک کند، آنوقت است که چشمانش سرچشمه اشک میشود و قلمش ناخودآگاه میچرخد و بهیادماندنیترین کلمات را بر روی صفحه میآورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گرچه به سخن آوردنها و به صفحه کشانیها یک درصد از توصیف هم نمیشود برای آنهمه جانفشانیهای بانو خدیجه، فرشته پاک و زمینی کردستان زاده روستای «هیراوه» از توابع شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی که در سال 1310 زمینی شدنش را جاری ساخت و زمین را سرشار از عطر آسمانی کرد.
فرشتهی بیبال زمینی، بانوی خوشنام خدیجه شاهمحمدی، شیر زنی کردستانی است که بی هیچ هراسی پا بهپای برادران انقلابی در عرصههای حفاظت همراه با همسرش «سید محمد حسینی» سعادت شهادت شدن را یافتند و هردوی آنان هدف در دست به دنبال خدا به بهشت رسیدند.
درد و دلهای «سیده فاطمه حسینی» دختر شهیده خدیجه شاهمحمدی:
روزگاری بیمادری و بیپدری، روز روشن را برایم سیاه نشان داد؛ من سیده فاطمه حسینی فرزند شهید این انقلاب هستم.
من دختری بیمهر از دیار محروم شدگان از عشق پدر و مادر هستم.
برای من روز پدر و روز مادر روز حسرت است و بس...
برای من خانه پدری وجود ندارد که شبهای عید به عشق پدر و مادرم بر آن پا بنمایم.
روز شهادت پدر و مادرم آسمان نیز با بارش تند خود عزادار شد.
روز شهادت پدر و مادرم روز حسرت آخرین دیدار ما شش فرزند یتیم بود و بس...
ما معنای محبت را نمیدانیم، ما طعم گرمی آغوش مادر را به یاد نداریم، ما از دستان نوازشگر پدرانه محروم بودیم.
آری؛ ما مهمانخانه غم بودیم.
کنگره 5400 شهید کردستان|ناگفتههایی از حماسههای «حاج حسین خرازی» در دیار مجاهدتهای خاموش کنگره 5400 شهید کردستان|وصیتنامه خواندنی «شهید غلامرضا نریمان»؛ "اگر دنیا از یزید لبریز شود پشت به سالار شهیدان نکنیم"کنگره 5400 شهید کردستان|جایگاه «شهید صیاد شیرازی» در میان نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کُردپدرم همیشه من را رئیس صدا میزد و عاقبت رئیس واقعی شدم.
اما بابای خوبم من ریاست تو را میخواهم، من بی تو هیچم.
آن روزها سکوت همیشه در خانه ما حاکم بود و تنها صدای شکستن سکوت، صدای گریه ناله بود و بس...
خواهرم طلیعه ازدواجکرده بود و بعد از وی من فرزند دوم خانواده بودم، درحالیکه فقط 10 سال سن داشتم مسئولیت مادرانه و پدرانهای را برای نگهداری چهار برادر کوچکتر از خودم به دوش میکشیدم، نوزادی شیرخوار که دیگر هیچوقت طعم شیر مادر را نچشید.
دلم میخواست با تمام وجود دلداریشان بدهم اما بیپدری و بیمادری هیچ توجیهی نداشت و هیچ سدی برای منع اشکهایشان نداشتم.
خانه یتیمانه ما پنج فرزند شهید روزهای تلخی داشت، روزهای ما روز دلتنگی بود و بیخوابی، روزهای بیسرپرستی بود و بیمهری، شبهایمان شبهای ترس بود و بیمادری، شبهای تاریکی بود و بیپدری.
گذشتهام توصیف لازم ندارد، فقط کاش همه بودند و میدیدند، کاش بدانید که یک روز خوش از زندگی به یاد ندارم، کاش بدانید که من 10 ساله شبی تا صبح چطور به نالههای چهار برادر کوچکم که به آبلهمرغان مبتلا شده بودند گوش میدادم و چارهای نیز برای درمان نداشتم. چه حسی بود من از دنیا فقط پدر و مادرم را میخواهم، من آرزوی برگشتن بهروزهای مادر و پدر را دارم.
پدرم انگار شهید شدنش به دلش الهام شده بود که من را همیشه رئیس میخواند و جایگزین خود میدانست.
در خانهمان اشک غم به پا بود، در شبهای گرسنگی سفرهی ما دریغ از تکهای نان خشک.
روز شهادتشان را خیلی خوب به خاطر میآورم.
دهم تیرماه سال 61 بود آن روز همهچیز خوب بود یادش به خیر فامیلهای مادرم میهمانمان بودند. همسایهمان مریض داشتند و برای پیش دکتر بردنش از پدر و مادرم کمک خواستند. قرار بود از درمانگاه ماشین بفرستند، پدر و مادرم آماده شدند و به حیاط رفتند که ناگهان افراد ضدانقلاب وارد شدند و به طرفشان نارنجک پرتاب کردند. ما سالم ماندیم ولی متأسفانه پدر و مادرم و میهمانهایمان آمنه شاهمحمدی آسمانی شدند.
از آن روز بهجای ما طفلان معصوم خاک آغوششان گرفت، از آن روز خاک سرد مزار شهدای سقز خانه آنان شد، گرچه یقین فقط جسمشان در خاک است و روحشان از بهشتیان است.
منبع: دبیرخانه ستادکنگره 5400 شهید استان کردستان
انتهای پیام/ن
R7564/P/S6,66/CT7منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۷۹۷۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاد، اما خسته!
این بخش کوتاهی از یکی از برنامههای شبکهای فارسیزبان است که بهتازگی تعطیل شده است اما فارغ از همه پیشزمینهها و قصاوتهایمان نسبت به اهداف این شبکه و زیرسؤال بردن نهاد خانواده، واقعا تحقیقات علمی چنین نظری دارند؟ زنان بدون فرزند، زندگی شادتری نسبت به مادران دارند؟ این سؤالی است که مرور برخی از پژوهشهای علمی و گفتوگو با کارشناسان این حوزه، میتواند به آن پاسخ بدهد! «این نتایج علمی، از کدام دادههای بهدست آمده حرف میزنند؟ کدام مادران؟ در کدام مناطق؟ با کدام ساختار شخصیتی؟» این را فیروزه روستا، متخصص و مشاور سلامت مادران میگوید که تحقیقاتی اینچنینی را رد میکند و معتقد است که بدون شک، تعریف شادی در آدمهای مختلف، متفاوت است: «برخی افراد، ساختار شخصیتیشان بهگونهای است که انرژی بالایی دارند و بهطور کلی شخصیتی برای مادری کردن دارند؛ این افراد اگر مادر نباشند و مادری نکنند، غمگین خواهند بود. اما از طرف دیگر، برخی افراد استقلال بیشتری دارند، انرژیشان را از تنهایی و سکوت میگیرند و ممکن است با مادری کردن، آنچنان که باید، ارتباط برقرار نکنند.» در واقع خانم روستا میگوید که نمیتوان خوشحالی از مادر بودن یا نبودن را به همه آدمها و همه زنان ارتباط داد؛ بلکه این موضوع ارتباط مستقیمی به ویژگیهای شخصیتی آن زن دارد. پس تحقیقاتی که همه زنها یا قریب بهاتفاق آنها را در یک دسته جای میدهد و راضی یا ناراضی از مادری خود میداند، تحقیقات جامع و کاملی نیستند و نمیتوان به آنها استناد کرد.چیزی شبیه گرسنگی
آنچیزی که نمیتوان آن را پنهان و کتمان کرد، غریزه مادری است که نهفقط در وجود انسانها، بلکه در وجود حیوانها هم به شکلی ویژه وجود دارد. موضوعی که فیروزه روستا آن را به گرسنگی و نیاز به غذا خوردن تشبیه میکند: « خب بر کسی پوشیده نیست که اگر انسان از نیازهایش عبور کند و به آنها پاسخ بدهد، حالش بهتر و انسان شادتری خواهد بود.» به نظر میرسد که اگر از منظر علمی و پژوهشی هم بخواهیم تبعات خوشحالی یا ناراحتی مادر بودن را بررسی کنیم، پاسخ دادن به نیاز و غریزه مادری، باعث میشود که آن زن، فردی شادتر از کسی باشد که این غریزه را نادیده گرفته استکلیشهای است اما واقعیت دارد؛ اینکه دختران از همان دوران کودکی و در بازیهایشان هم همیشه نقش مادر را دارند؛ آنها برای بچههای کوچکتر از خودشان یا عروسکهایشان نقش مادر را ایفا میکنند. اتفاقی که البته صرفا مختص به کشور ما نیست که آن را محصول سنت و فرهنگ ایران بدانیم بلکه عروسکبازی و مادری کردن، یک بازی بینالمللی برای دخترانی در هرکجای این جهان است. موضوعی که نشاندهنده ریشه ذاتی دختران به مادر بودن و فرزند داشتن است.این ماجرا تا آنجا پیش رفته است که حتی بهزیستی هم یکی از بندهای قوانینش را به دختران مجردی اختصاص داده است که تمایل به فرزندخواندگی دارند؛ دخترانی که نیاز به مادری کردن در وجودشان ریشه دارد و حالا بههر دلیلی، شرایط ازدواج و فرزنددار شدن برایشان مهیا نشدهاست! حالا چه میشود کرد؟ بهزیستی دومین اولویت درخواستهای فرزندخواندگیاش بعد از زن و شوهری که هیچوقت صاحب بچه نشدهاند را به این دختران مجرد و سپس به زن و شوهری که بچهای دارند و تمایل دارند فرزند بعدیشان، فرزند خونی خودشان نباشد اختصاص داده است. در واقع این نیاز آنقدر جدی است که در اولویت دوم قرار گرفته است و اتفاقا خبرها و آمارهای بهدست آمده نشان میدهد که استقبال و تقاضای دختران جوان از این قانون، بیشتر از آن چیزی که پیش از این تصور میشد؛ انگار که حالشان با داشتن بچه، بهتر است!
این ظاهر نهچندان شاد!
اما چرا آنچه ما در جامعه از یک مادر میبینیم، چندان شاد و خوشحال به نظر نمیرسد؟: «واقعیت این است که انتظاری که جامعه امروز از زنان و مادران دارد، با ۴۰سال پیش فرقهایی جدی و اساسی دارد. زنان در چنین جامعهای باید زیبا و خوشاندام باشند، از منظر علمی و اجتماعی، حرفی برای گفتن داشته باشند، مادری ایدهآل باشند، از همسرشان حمایت کنند، حواسشان به پدر و مادرشان باشند، اوضاع خانه را همیشه در بهترین حالت خود نگه دارد و...خب همه اینها باعث میشود که زن، انرژی زیادی صرف کند، خسته شود و نتواند از مادری کردن که حالا به همه مسئولیتهای قبلیاش اضافه شده، آنطور که باید لذت ببرد و شاد و خوشحال به نظر برسد.» خانم روستا به «جامجم» میگوید که زنان بهواسطه مادری کردن و مادر بودن، نیاز به حمایتهای بیشتری از آنچه امروز در حال اجراست، دارند تا بتوانند دوباره خوشحالی واقعی و وجودی خودشان را ابراز کنند: «آنوقت است که میتوانیم بگوییم مادران، به سبب پاسخ به غریزهشان و از طرف دیگر بهدلیل حمایتهایی که از آنها میشود، افراد شادتری نسبت به کسانی هستند که فرزندی ندارند.» اما این حمایت چقدر عملی میشود؟ به نظر میرسد که در روزگاری که همه دولتها به سمت افزایش جمعیت میروند، لازم است که فکری به حال ارتباط عاطفی و پیوند عمیق و امنیتی که فرزند از مادرش میگیرد، بکنند. آنوقت است که اگر مادری بداند بعد از بچهدار شدن و استراحت لازم، سرکارش برمیگردد و صندلیاش برای او حفظ خواهد شد، خوشحال خواهد بود. در غیر این صورت، از مادری که همه مسئولیتها بر دوش اوست، شغلش را از دست داده، بیخوابی میکشد، خسته است و... چه انتظاری برای شاد بودن داریم؟: «در این میان فراموش نکنید که بخش قابلتوجهی از این حمایتهای لازم، از سمت پدران و همسران است که تامین میشود و زمینه را برای حال خوب مادر فراهم میکند.»
نرگسخانعلی زاده - گروه جامعه